سکینه ابوعلی؛ زهرا خزاعی؛ مرضیه صادقی
چکیده
ادراک حسی، عقل، گواهی و دروننگری از منابع بنیادین باور هستند. اینکه حافظه از منابع اساسی باور باشد، بسیار مورد بحث قرار گرفته است. این نوشتار بر آن است تا با رویکردی تحلیلی به تطبیق دیدگاه فرایس و علامهطباطبایی ...
بیشتر
ادراک حسی، عقل، گواهی و دروننگری از منابع بنیادین باور هستند. اینکه حافظه از منابع اساسی باور باشد، بسیار مورد بحث قرار گرفته است. این نوشتار بر آن است تا با رویکردی تحلیلی به تطبیق دیدگاه فرایس و علامهطباطبایی دربارۀ شأن معرفتی حافظه بپردازد. این جستار تلاش میکند تا به پرسشهای مطرح شده که آیا حافظه از منابع تولید باور است؟ آیا باورهای حافظهای توجیهکنندۀ باورهای دیگر هستند؟ آیا باورهای حافظهای خودموجهاند یا خود به توجیه نیازمندند؟ پاسخ میدهد. این مقاله نشان میدهد فرایس با تکیه بر کارکرد معرفتی حافظه، آن را منبع تولید باور دانسته که به موجب آن میتوان آن باورها را در ساختار استدلال به کار برد. علامهطباطبایی با تکیه بر گرایش تقلیلی قوا، ضمن یکی دانستن قوۀ حافظه و خیال، خیال را منبع باورهای جزئی دانسته است که خیال، این فعل را با همکاری حس مشترک و ارتباط با عالم خارج انجام میدهد. هر دو معتقدند که حافظه صرفاً همانند مخزنی است که شأن معرفتی آن در حفظ توجیه باورها معنا مییابد. همچنین از دیدگاه فرایس و علامهطباطبایی باورهای حافظهای از جملۀ باورهای خودموجه و پایهای هستند که در توجیه باورهای غیرحافظهای به کار گرفته میشوند و از این رو، دیدگاه این دو متفکر با رویکرد مبناگروی تصحیح شده میتواند قرابت داشته باشد.